امیلیانو مارتینز: آرسنال را دوست دارم ولی آن ها لیاقت مرا نداشتند
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۳۱۶۹۰
دروازه بان آرژانتینی استون ویلا بار دیگر در مورد دلیل ترک ورزشگاه امارات صحبت کرده است.
امیلیانو مارتینز دلیل جدایی خود از آرسنال را بی اعتمادی سران این باشگاه به خود عنوان کرده است.
به گزارش طرفداری و به نقل از سایت گل، مارتینز در سال ۲۰۱۰ و در ۱۷ سالگی از ایندیپندینته به آرسنال پیوست. او تا زمان جدایی از این تیم در تابستان ۲۰۲۰ و پیوستن به استون ویلا، بارها به تیم های مختلف قرض داده شد و همین باعث شد او احساس کند سران آرسنال به او اعتماد ندارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همه چیز آرسنال را دوست دارم. هنوز آن ها را دوست دارم و بازی های شان را تماشا می کنم اما فقط احساس کردم آنطور که باید و شاید به من اعتماد نداشتند. این یک حقیقت بود چون من از آکادمی در باشگاه حضور داشتم ولی آن ها دائما دروازه بان های جدیدی را به خدمت می گرفتند. وقتی در اوج قرار داشتم، باز هم به خاطر رفتاری که با من داشتند، حس می کردم لایق من نیستند. آن ها نمی توانستند تعداد بازی مورد نظرم را تضمین بدهند و در این شرایط تصمیم گرفتم جدا شوم. بدین ترتیب بود که پس از ۱۰ سال تصمیم به جدایی گرفتم و واقعا هم تصمیم خیلی سختی بود. وقتی در آرسنال آنقدر آماده بودم، خانواده ام نمی توانستند دلیل جدایی مرا درک کنند ولی خودم تصمیم گرفتم جدا شوم و واقعا به این تصمیم افتخار می کنم. مثل یک قمار بود ولی اعتقاد شخصی من این است که اگر ریسک پذیر نباشی، در زندگی خودت به هیچ جا نمی رسی. من تصمیم گرفتم سراغ چیز جدیدی بروم.
اخبار داغ
پشت پرده رفت و آمدهای فرزاد مجیدی به باشگاه استقلال واکنش علی کریمی به مصاحبه علی نژاد: همان بهتر که مرا جدی نگیری! دختر جوان مچ علی دایی را در یک کافه لاکچری گرفت + فیلم ۲ بازیگری که در حق علی انصاریان نامردی کردند / سام درخشانی گفت انتخابات ریاست بارسلونا و نامزدها | هر آن چیزی که باید بدانید آسنسیو ضلع سوم مثلث ام باپه و هالند در رئال مادریدمنبع: طرفداری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۳۱۶۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرقت های سریالی قهرمان کشتی در تهران| نیما می گوید شکست عشقی خورد و ...
همشهری آنلاین- حوادث: نیما میگوید یک زمانی برای خودش اسم و رسمی داشته. قهرمان کشتی بوده و در مسابقات کانادا و روسیه مدال گرفته. اما شکست عشقی باعث شد که زندگی دگرگون شود. او را به جرم سرقت خودرو و لوازم داخل دستگیر کردهاند.
چند سال داری؟
۳۴ ساله ام؛ حتما بنویسید تحصیلکردهام.
چقدر درس خواندی؟
فوق دیپلم تربیت بدنی دارم. من برای خودم برو بیایی داشتم و قهرمان کشتی بودم. اسمم را سرچ کنید، عکس هایم را می بینید. اما حالا اینجا هستم، دستبند به دستانم و ناتوانم. می دانم اشتباه کرده ام اما خب دیگر نمی توانم به عقب برگردم. زمان به سرعت می گذرد و من باید چشمم به آینده باشد تا این اشتباهم را جبران کنم. من در مسابقات کانادا مقام آوردهام. در مسابقات روسیه هم دوم شدم. اما شدم سارق لوازم خودرو. در ماشین ها را باز می کردم و لوازم داخلش را به سرقت می بردم. گاهی هم ماشین را می بردم و تحویل مالخر می دادم.
چه شد که قهرمان کشتی تبدیل شد به سارق؟
یک دختر زندگی مرا تباه کرد. من به خاطر او حتی مرگ را هم تجربه کردم. خیلی عاشقش بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم اما او مرا ترک کرد. نمی خواهم در مورد او حرف بزنم فقط همین را بدانید که بدجور شکست خوردم و باختم. درواقع خودم را بازنده می دیدیم. تصمیم گرفتم خودکشی کنم، حتی قرص خوردم و فکر کردم همه چیز تمام شد. ۴۰ روز در کما بود اما انگار قسمت نبود بمیرم. برگشتم به زندگی و وقتی دیدم زنده ام تصمیم گرفتم مواد مصرف کنم. فکر می کردم دارم از روزگار انتقام می گیرم اما حالا می بینم از خودم بیشتر انتقام گرفته ام. کم کم که معتاد شدم دیگر از خودم فاصله گرفتم. کشتی را کنار گذاشتم و شدم یک معتاد. دوستان ورزشکارم از من فاصله گرفتند و به جای آنها خلافکار و معتاد دورم جمع شدند. همین شد که فریبشان را خوردم و تصمیم به سرقت ماشین گرفتم. البته من بیشتر نقش راننده را داشتم. با همدست سارقم می رفتیم در خیابان ها پرسه می زدیم. همدستم پیاده می شد و ماشین ها را خالی می کرد. من هم نظاره گر بودم اما بعد از فروش لوازم مسروقه، سهمم را می گرفتم.